Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
یک انتصاب از طرف دکتر علی فقیه، مدیر عامل محترم بنیاد
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
🔵 گزارش تصویری برگزاری اولین جلسه شورای آموزگاران پیش دبستانی دخترانه امام صادق(ع) با حضور مدیرعامل محترم بنیاد، جناب اقای فقیه.
@besadegh1378
@besadegh1378
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
امروز، جهان تغییر و تحول است. به ندرت روزی بدون نوآوری در جهان علم یا وضعیت خدمات می گذرد. در چنین شرایطی بیشتر سازمان ها به دنبال راه حلی برای تطبیق با این شرایط هستند. راه حلی كه توسط بیشتر صاحبنظران عنوان شده ، آموزش و بهسازی منابع انسانی است. بنیاد فرهنگی آموزشی امام صادق (ع) در همین راستا در تاریخ 9 لغایت 12 شهریور ماه 98 اقدام به برگزاری دوره های زیر برای مدیران،معاونین و آموزگاران مقطع پیش دبستانی و دبستان نمود.
-دوره روانشناسی کودک و نوجوان(مدیریت تفاوت نسل ها ،روان شناسی رشد)
-مدیریت استرس و روش های آرامش بخشی
-مهارت های ارتباطی(ارتباط بدون خشونت)
-روش های افزایش دقت و تمرکز
-مدیریت ارتباطات و کلام
جناب دکتر فقیه ضمن حضور در کلاس ها ،در پایان دوره با کارشناسان دیدار کرده و ضمن ترسیم چشم انداز روشن تر برای سال تحصیلی جدید از زحمات کارشناسان و آموزگاران قدرانی بعمل آوردند.
@besadegh1378
-دوره روانشناسی کودک و نوجوان(مدیریت تفاوت نسل ها ،روان شناسی رشد)
-مدیریت استرس و روش های آرامش بخشی
-مهارت های ارتباطی(ارتباط بدون خشونت)
-روش های افزایش دقت و تمرکز
-مدیریت ارتباطات و کلام
جناب دکتر فقیه ضمن حضور در کلاس ها ،در پایان دوره با کارشناسان دیدار کرده و ضمن ترسیم چشم انداز روشن تر برای سال تحصیلی جدید از زحمات کارشناسان و آموزگاران قدرانی بعمل آوردند.
@besadegh1378
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 استاد مطهری: باید اعتراف کنیم که یکی از جانیان بر حسین بن علی(ع) ما هستیم که فقط از جنایت های کربلا سخن می گوییم!
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
🔵قابل توجه فارغ التحصیلان پایه دوازدهم
ضمن تبریک به همه شما عزیزان برای قبولی در دانشگاه، به اطلاع میرساند با توجه به اینکه سال۹۸ اولین سال برگزاری کنکور نظام جدید است و متاسفانه قیمت کتابهای کمک آموزشی بسیار بالا و در بسیاری از موارد قیمت هر جلد بیش از ۱۰۰ هزار تومان میباشد، و در حال حاضر و در شرایط اقتصادی فعلی، برخی از خانوادهها توانایی مالی برای خرید اینگونه کتابها را ندارند، بنیاد امام صادق(ع) اقدام به جمعآوری کتب شما عزیزان، به منظور اهدا به دانشآموزان نیازمند کردهاست.
لذا در صورتی که به کتابهای کمکآموزشی خود نیازی ندارید میتوانید آنها را به دفتر دبیرستان تحویل دهید و بدین وسیله در این امر خیرخواهانه سهیم شوید و گامی در راستای پیشرفت دانشآموزان مستعد هم وطنمان بردارید.
با سپاس از همکاری شما عزیزان🌺
@besadegh1378
ضمن تبریک به همه شما عزیزان برای قبولی در دانشگاه، به اطلاع میرساند با توجه به اینکه سال۹۸ اولین سال برگزاری کنکور نظام جدید است و متاسفانه قیمت کتابهای کمک آموزشی بسیار بالا و در بسیاری از موارد قیمت هر جلد بیش از ۱۰۰ هزار تومان میباشد، و در حال حاضر و در شرایط اقتصادی فعلی، برخی از خانوادهها توانایی مالی برای خرید اینگونه کتابها را ندارند، بنیاد امام صادق(ع) اقدام به جمعآوری کتب شما عزیزان، به منظور اهدا به دانشآموزان نیازمند کردهاست.
لذا در صورتی که به کتابهای کمکآموزشی خود نیازی ندارید میتوانید آنها را به دفتر دبیرستان تحویل دهید و بدین وسیله در این امر خیرخواهانه سهیم شوید و گامی در راستای پیشرفت دانشآموزان مستعد هم وطنمان بردارید.
با سپاس از همکاری شما عزیزان🌺
@besadegh1378
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
فرجام عملهی ظلم :
🏴🏴🏴🏴🏴
یکی از سنتهای لایتغیر در نفی «حقیقت» و تلاش برای به کرسی نشاندن « دروغ» آن است که عملهی ظلم و دروغ و نفی حقیقت، ناخودآگاه معترف به حق و مظلومیت میشوند و اینچنین است که غبار زمان یا زنگار دروغ قادر به محو حقیقت نیست و خودِ دستگاه ظلم به نفی خود و اثبات مظلوم مبادرت میکند.
خولی بن یزید سر حسینبن علی را به نزد عبیدالله بن زیاد میبرد، آنقدر سرخوش از گرفتن پاداش است که فراموش میکند در برابر عبیدالله و رفتار و خصلت و عقبهاش نقل محافل، شعری نخواند که حاوی سجایای دشمن عبیدالله باشد و درحالیکه سر حسینبنعلی را همراه دارد، میسراید:
اِملأ رکابی فضهً او ذهباً
انی قتلتُ السیدَ المحجبا
و خیرهُم منْ یذکرونَ النسبا
قتلتُ خیرالناسِ اُماً و اَبا
بر رکاب من نقره و طلا ببخش که سرور پردهدار را کشتم
کسی که بهترین پدر و مادر را دارد وقتی سخن از نسب باشد وبدان تفاخر کنند.
ابن زیاد که میداند پدرش به دلیل آنکه معلوم نبود فرزند کیست به «زیادابن ابیه»(زیاد پسر پدرش) مشهور بود وحالا کردار ظالمانهاش او را در مواجهه با حسینبنعلی قرار داده است آنگاه که میبیند حتي خولی درحالیکه سر دشمن را در دست دارد ناخودآگاه فضیلت او را برمیشمرد و در میان جمع بیریشهبودن عبیدالله را یادآوری میکند، برمیآشوبد و میگوید:
اگر حسین این است که میگویی چرا او را کشتید؟!
و فرمان میدهد که خولی را گردن بزنند تا او نیز در شمار عملهی ظلمی درآید که در طول تاریخ جز بدنامی نصیبی نبردند و حتي به پاداش وعده داده شده نیز نرسیدند.
( خوارزمی در مقتلالحسین، ج۲٬ص۳۹ و المقرم در مقتلالحسین ص۳۰۴٬ طبری هم همین قول را میآورد اما ماجرا را مربوط به سنانبن انس میداند که در اصل ماجرا تفاوتی نمیکند).
🏴🏴🏴🏴🏴
یکی از سنتهای لایتغیر در نفی «حقیقت» و تلاش برای به کرسی نشاندن « دروغ» آن است که عملهی ظلم و دروغ و نفی حقیقت، ناخودآگاه معترف به حق و مظلومیت میشوند و اینچنین است که غبار زمان یا زنگار دروغ قادر به محو حقیقت نیست و خودِ دستگاه ظلم به نفی خود و اثبات مظلوم مبادرت میکند.
خولی بن یزید سر حسینبن علی را به نزد عبیدالله بن زیاد میبرد، آنقدر سرخوش از گرفتن پاداش است که فراموش میکند در برابر عبیدالله و رفتار و خصلت و عقبهاش نقل محافل، شعری نخواند که حاوی سجایای دشمن عبیدالله باشد و درحالیکه سر حسینبنعلی را همراه دارد، میسراید:
اِملأ رکابی فضهً او ذهباً
انی قتلتُ السیدَ المحجبا
و خیرهُم منْ یذکرونَ النسبا
قتلتُ خیرالناسِ اُماً و اَبا
بر رکاب من نقره و طلا ببخش که سرور پردهدار را کشتم
کسی که بهترین پدر و مادر را دارد وقتی سخن از نسب باشد وبدان تفاخر کنند.
ابن زیاد که میداند پدرش به دلیل آنکه معلوم نبود فرزند کیست به «زیادابن ابیه»(زیاد پسر پدرش) مشهور بود وحالا کردار ظالمانهاش او را در مواجهه با حسینبنعلی قرار داده است آنگاه که میبیند حتي خولی درحالیکه سر دشمن را در دست دارد ناخودآگاه فضیلت او را برمیشمرد و در میان جمع بیریشهبودن عبیدالله را یادآوری میکند، برمیآشوبد و میگوید:
اگر حسین این است که میگویی چرا او را کشتید؟!
و فرمان میدهد که خولی را گردن بزنند تا او نیز در شمار عملهی ظلمی درآید که در طول تاریخ جز بدنامی نصیبی نبردند و حتي به پاداش وعده داده شده نیز نرسیدند.
( خوارزمی در مقتلالحسین، ج۲٬ص۳۹ و المقرم در مقتلالحسین ص۳۰۴٬ طبری هم همین قول را میآورد اما ماجرا را مربوط به سنانبن انس میداند که در اصل ماجرا تفاوتی نمیکند).
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
اطلاعیه :
🔴🔵🔴
طبق دستور مدیر عامل محترم بنیاد چهارشنبه و پنج شنبه این هفته (بیستم و بیست و یکم شهریور ماه ) مراکز آموزشی و دفتر مرکزی بنیاد تعطیل اعلام می گردد.
در ضمن کسانی که در این روزها تقاضای مرخصی کرده اند مرخصی آنها لغو و مورد محاسبه قرار نمی گیرد. لازم به ذکر است سرایداران از این دستور مستثنی بوده و بایستی در محل خدمت خود حضور داشته باشند.
دفتر بنیاد فرهنگی آموزشی امام صادق (ع)
🔴🔵🔴
طبق دستور مدیر عامل محترم بنیاد چهارشنبه و پنج شنبه این هفته (بیستم و بیست و یکم شهریور ماه ) مراکز آموزشی و دفتر مرکزی بنیاد تعطیل اعلام می گردد.
در ضمن کسانی که در این روزها تقاضای مرخصی کرده اند مرخصی آنها لغو و مورد محاسبه قرار نمی گیرد. لازم به ذکر است سرایداران از این دستور مستثنی بوده و بایستی در محل خدمت خود حضور داشته باشند.
دفتر بنیاد فرهنگی آموزشی امام صادق (ع)
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
عباس ابن على پيشِ روى حسين ايستاده بود و نزديك او جهاد مى كرد و حسين به هر سو مى گرديد، با او بود و خود را سپر برادر كرد هرجا که برادرش بود، و از حسين جدا نمى شد.
(و عباس مردى زيبا و نيكوروى بود.و او را قمرِ بنى هاشم مى گفتند و علمدارِ حسين بود. او بزرگترين فرزند امّ البنين بود.)
مردى بر او حمله كرد و گرزى آهنين بر فرقِ سر او كوفت كه سر او بشكافت و از اسب بگرديد و فرياد زد:
" يا اباعبدالله! عَلَيكَ مِنِّي السَّلام."
چون حسين او را بر كنارِ فرات بر زمين افتاده ديد، بگريست وگفت:
"اكنون پشتِ من شكست "
(و عباس مردى زيبا و نيكوروى بود.و او را قمرِ بنى هاشم مى گفتند و علمدارِ حسين بود. او بزرگترين فرزند امّ البنين بود.)
مردى بر او حمله كرد و گرزى آهنين بر فرقِ سر او كوفت كه سر او بشكافت و از اسب بگرديد و فرياد زد:
" يا اباعبدالله! عَلَيكَ مِنِّي السَّلام."
چون حسين او را بر كنارِ فرات بر زمين افتاده ديد، بگريست وگفت:
"اكنون پشتِ من شكست "
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
رَفَعَ الله رايَة العَبّاس
زینب زینب
سلیم موذن زاده اردبیلی
🏴 ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا تسلیت باد 🏴
@zargold_co
@zargold_co
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید گریست!
انسان وقتى که در تاریخ نگاه مى کند، مى بیند که به سر این حادثه چه ها آورده اند!
به خدا قسم حرف حاجى [نوری] حرف راستى است. مى گوید امروز اگر کسى بخواهد بر امام حسین علیه السلام بگرید، بر این مصیبت هایش باید بگرید، بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید بگرید.
کتابى است معروف به نام «روضة الشهداء» از ملا حسین کاشفى.
حاجى فرموده بود که این داستان زعفر جنّى و داستان عروسى قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است.
حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال مى کردم در آن یکى دو تا از این حرف هاست، بعد که این کتاب را (که به فارسى هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است) خواندم دیدم از این داستان ها زیاد است.
ملا حسین کاشفى مردى است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بی انصاف مرد باسوادى هم بوده است، کتاب هایى هم دارد، صاحب انوار سهیلى [است] که خیلى عبارت پردازى کرده و می گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد باسوادى بوده است.
تاریخش را که انسان می خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنى، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در میان شیعه ها خودش را یک شیعهء صد در صد متعصبي نشان می داده و در میان سنی ها خودش را حنفى نشان می داده است. اصلًا اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب اند در تشیع. اینجا که در میان سبزواری ها بود، یک شیعهء صد در صد شیعه بود. بعد می رفت هرات. آنجا که می رفت، به روش اهل تسنن بود.این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می کرد.
کتابى نوشته است به فارسى ، اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده همین کتاب روضة الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است. براي مثال شیخ مفید (رضوان اللَّه علیه) کتاب ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است.
من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسم ها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسم هایى را می آورد که اصلًا چنین آدم هایى وجود نداشته اند؛ در میان دشمن ها اسم هایى مى برد که همه جعلى است؛ داستان ها را به شکل افسانه در آورده است.
چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوان ها] که اغلب بى سواد بودند و به کتاب هاى عربى مراجعه نمی کردند، همین کتاب را می گرفتند و در مجالس از رو می خواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه خوانى» می گوییم.
در زمان امام حسین روضه خوانى نمى گفتند، در زمان حضرت صادق هم روضه خوانى نمى گفتند، در زمان امام حسن عسکرى هم روضه خوانى نمی گفتند، بعد در زمان سید مرتضى هم روضه خوانى نمی گفتند، در زمان خواجه نصیرالدین طوسى هم روضه خوانى نمى گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضه خوانى». روضه خوانى یعنى خواندن کتاب روضة الشّهداء، همان کتاب دروغ.
از وقتى که این کتاب در دست و بال ها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه سازىِ روضة الشهداء خواندن. ما شدیم روضه خوان، یعنى روضة الشهداء خوان، یعنى افسانه ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.
گفت: «وَ زادَتِ التَّنْبورُ نَغْمَةً اخْرى»؛ بعد در شصت هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقاى دربندى پیدا شد. تمام حرف هاى روضة الشهداء را به اضافهء یک چیزهاى دیگر، همه را یکجا جمع کرد که دیگر واویلاست! واقعاً به اسلام باید گریست...
حماسه حسینی:
مرتضی مطهری
انسان وقتى که در تاریخ نگاه مى کند، مى بیند که به سر این حادثه چه ها آورده اند!
به خدا قسم حرف حاجى [نوری] حرف راستى است. مى گوید امروز اگر کسى بخواهد بر امام حسین علیه السلام بگرید، بر این مصیبت هایش باید بگرید، بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید بگرید.
کتابى است معروف به نام «روضة الشهداء» از ملا حسین کاشفى.
حاجى فرموده بود که این داستان زعفر جنّى و داستان عروسى قاسم، اول بار در کتاب این مرد آمده است.
حقیقت این است که من این کتاب را ندیده بودم. خیال مى کردم در آن یکى دو تا از این حرف هاست، بعد که این کتاب را (که به فارسى هم هست و تقریباً در پانصد سال پیش تألیف شده است) خواندم دیدم از این داستان ها زیاد است.
ملا حسین کاشفى مردى است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بی انصاف مرد باسوادى هم بوده است، کتاب هایى هم دارد، صاحب انوار سهیلى [است] که خیلى عبارت پردازى کرده و می گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد باسوادى بوده است.
تاریخش را که انسان می خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنى، و مثل اینکه اساساً یک مرد بوقلمون صفتى هم بوده است، در میان شیعه ها خودش را یک شیعهء صد در صد متعصبي نشان می داده و در میان سنی ها خودش را حنفى نشان می داده است. اصلًا اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق العاده متعصب اند در تشیع. اینجا که در میان سبزواری ها بود، یک شیعهء صد در صد شیعه بود. بعد می رفت هرات. آنجا که می رفت، به روش اهل تسنن بود.این مرد، واعظ هم بوده است. چون در سبزوار بود، ذکر مصیبت می کرد.
کتابى نوشته است به فارسى ، اولین کتابى که در مرثیه به فارسى نوشته شده همین کتاب روضة الشهداء است که در پانصد سال پیش نوشته شده است. براي مثال شیخ مفید (رضوان اللَّه علیه) کتاب ارشاد را نوشته است و چقدر متقن نوشته است.
من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسم ها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسم هایى را می آورد که اصلًا چنین آدم هایى وجود نداشته اند؛ در میان دشمن ها اسم هایى مى برد که همه جعلى است؛ داستان ها را به شکل افسانه در آورده است.
چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوان ها] که اغلب بى سواد بودند و به کتاب هاى عربى مراجعه نمی کردند، همین کتاب را می گرفتند و در مجالس از رو می خواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه خوانى» می گوییم.
در زمان امام حسین روضه خوانى نمى گفتند، در زمان حضرت صادق هم روضه خوانى نمى گفتند، در زمان امام حسن عسکرى هم روضه خوانى نمی گفتند، بعد در زمان سید مرتضى هم روضه خوانى نمی گفتند، در زمان خواجه نصیرالدین طوسى هم روضه خوانى نمى گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسم این کار شده «روضه خوانى». روضه خوانى یعنى خواندن کتاب روضة الشّهداء، همان کتاب دروغ.
از وقتى که این کتاب در دست و بال ها افتاد، دیگر کسى تاریخ واقعى امام حسین را مطالعه نکرد و شد افسانه سازىِ روضة الشهداء خواندن. ما شدیم روضه خوان، یعنى روضة الشهداء خوان، یعنى افسانه ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین توجه نکردن.
گفت: «وَ زادَتِ التَّنْبورُ نَغْمَةً اخْرى»؛ بعد در شصت هفتاد سال پیش، مرحوم ملا آقاى دربندى پیدا شد. تمام حرف هاى روضة الشهداء را به اضافهء یک چیزهاى دیگر، همه را یکجا جمع کرد که دیگر واویلاست! واقعاً به اسلام باید گریست...
حماسه حسینی:
مرتضی مطهری
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عزاداری نو آموزان پیش دبستانی "باد کنک سفید من"
اصفهان چهار باغ بالا تکیه سیچان
اصفهان چهار باغ بالا تکیه سیچان
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
حسين با بنى عقيل گفت:
🏴🏴🏴
"كشته شدنِ مسلم شما را كفايت كرد، شما برويد! اِذن دادمتان."
گفتند:" سبحان الله!... قسم به خدا چنين نكنيم و به مال و جان و اهل مُواسات كنيم و همه را در راهِ تو دربازيم و كارزار كنيم و هرجا تو روى، ما با تو رويم. زشت باد زندگى پس از تو."
🏴🏴🏴
"كشته شدنِ مسلم شما را كفايت كرد، شما برويد! اِذن دادمتان."
گفتند:" سبحان الله!... قسم به خدا چنين نكنيم و به مال و جان و اهل مُواسات كنيم و همه را در راهِ تو دربازيم و كارزار كنيم و هرجا تو روى، ما با تو رويم. زشت باد زندگى پس از تو."
Forwarded from بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع)
روایت شده: قمر بنى هاشم به هنگام شهادت سی و چهار ساله بود، و امّ النبین مادر آن حضرت در ماتم او و سه برادر دیگر عباس به بقیع مى رفت و چنان ندبه و گریه میکرد، که هر شخصى از آنجا مى گذشت گریان مى شد، گریستن دوستان عجبى نیست، مروان بن حکم که از بزرگترین دشمنان خاندان نبوّت بود، چون بر ماتم امّ البنین عبور مى کرد، از اثر گریه او گریه مى کرد و این اشعار از امّ البنین در مرثیه قمر بنى هاشم و دیگر پسرانش نقل شده است:
يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ
وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ
اى كه عباس را ديدى حمله ميكرد بر توده هاى فرومايه
و از فرزندان حيدر هر شير يال دارى دنبال او بود
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
خبردار شده ام كه به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالى كه بريده دست بود
واى بر من بر شير بچه ام كه ضربت عمود سرش را خميده كرد
لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ
لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
اگر شمشيرت در دستت بود
كسى نمى توانست به تو نزديك شود
و نیز از اوست:
لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ
تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ
واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان
كه مرا به ياد شيران بيشه ام مياندازى
كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ
وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ
مرا پسرانى بود، كه به آنان خوانده مى شوم
اما امروز براى من پسرانى نيست
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى
قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ
چهار پسر مانند كركسان بلندي ها
كه با بريده شدن رگ حيات يكى پس از ديگرى به مرگ پيوستند
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ
فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعاً طَعِينَ
نيزه ها بر پيكرهايشان ستيزه داشتند
همه آنان با تن مجروح به خاك افتادند
يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
اى كاش مي دانستم آنچنان است كه خبر دادند
اين كه دست عباسم بريده شده بود
يَا مَنْ رَأَى الْعَبَّاسَ كَرَّ عَلَى جَمَاهِيرِ النَّقَدِ
وَ وَرَاهُ مِنْ أَبْنَاءِ حَيْدَرَ كُلُّ لَيْثٍ ذِي لَبَدٍ
اى كه عباس را ديدى حمله ميكرد بر توده هاى فرومايه
و از فرزندان حيدر هر شير يال دارى دنبال او بود
أُنْبِئْتُ أَنَّ ابْنِي أُصِيبَ بِرَأْسِهِ مَقْطُوعَ يَدٍ
وَيْلِي عَلَى شِبْلِي أَمَالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
خبردار شده ام كه به سر فرزندم ضربت وارد شده درحالى كه بريده دست بود
واى بر من بر شير بچه ام كه ضربت عمود سرش را خميده كرد
لَوْ كَانَ سَيْفُكَ فِي يَدِيْكَ
لَمَا دَنَا مِنْهُ أَحَدٌ
اگر شمشيرت در دستت بود
كسى نمى توانست به تو نزديك شود
و نیز از اوست:
لا تَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ
تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ
واى بر تو مرا ديگر مادر پسران مخوان
كه مرا به ياد شيران بيشه ام مياندازى
كَانَتْ بَنُونَ لِي أُدْعَى بِهِمْ
وَ الْيَوْمَ أَصْبَحْتُ وَ لا مِنْ بَنِينَ
مرا پسرانى بود، كه به آنان خوانده مى شوم
اما امروز براى من پسرانى نيست
أَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِ الرُّبَى
قَدْ وَاصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتِينِ
چهار پسر مانند كركسان بلندي ها
كه با بريده شدن رگ حيات يكى پس از ديگرى به مرگ پيوستند
تَنَازَعَ الْخِرْصَانُ أَشْلاءَهُمْ
فَكُلُّهُمْ أَمْسَى صَرِيعاً طَعِينَ
نيزه ها بر پيكرهايشان ستيزه داشتند
همه آنان با تن مجروح به خاك افتادند
يَا لَيْتَ شِعْرِي أَ كَمَا أَخْبَرُوا
بِأَنَّ عَبَّاسا قَطِيعُ الْيَمِينِ
اى كاش مي دانستم آنچنان است كه خبر دادند
اين كه دست عباسم بريده شده بود
Forwarded from دکتر قدرت اله نوروزی
◾️ حضور استاندار اصفهان، شهردار اصفهان و رییس شورای اسلامی شهر اصفهان در مراسم بنیاد امام صادق(ع) و بازدید از نمایشگاه عکس عاشورایی و نمایشگاه کتاب این مرکز
🆔 @isfahanMayor
🆔 @isfahanMayor