به نام خدا
بازدید مدیرعامل محترم بنیاد، جناب آقای فقیه از پانسیون مطالعاتی نوروز ۱۴۰۴
🌹🌹🌹
روز پنجشنبه هفتم فروردین ماه، پانسیون مطالعاتی نوروز ۱۴۰۴ واحد پسرانه، میزبان جناب آقاي فقیه، مدیرعامل محترم بنیاد بود.
ایشان شرایط و برنامهی مطالعاتی را بررسی و برحفظ آرامش و مهیا نمودن محیط مناسب مطالعه تاکید نمودند.
همچنین پس از صحبت با دانشآموزان، نظر آنها در ارتباط با وضعیت آموزشی و اجرایی پانسیون و مدرسه را جویا شدند و آنان را برای ارائه پیشنهادها و انتقادات سازنده تشویق نمودند تا از نظراتشان در راستای بهبود عملکرد مراکز آموزشی استفاده نمایند.
از حضور گرم و صمیمانه جناب آقای فقیه، کمال تشکر و قدردانی را داریم.
فراز شمس - مسئول فرهنگی دبیرستان پسرانه
بازدید مدیرعامل محترم بنیاد، جناب آقای فقیه از پانسیون مطالعاتی نوروز ۱۴۰۴
🌹🌹🌹
روز پنجشنبه هفتم فروردین ماه، پانسیون مطالعاتی نوروز ۱۴۰۴ واحد پسرانه، میزبان جناب آقاي فقیه، مدیرعامل محترم بنیاد بود.
ایشان شرایط و برنامهی مطالعاتی را بررسی و برحفظ آرامش و مهیا نمودن محیط مناسب مطالعه تاکید نمودند.
همچنین پس از صحبت با دانشآموزان، نظر آنها در ارتباط با وضعیت آموزشی و اجرایی پانسیون و مدرسه را جویا شدند و آنان را برای ارائه پیشنهادها و انتقادات سازنده تشویق نمودند تا از نظراتشان در راستای بهبود عملکرد مراکز آموزشی استفاده نمایند.
از حضور گرم و صمیمانه جناب آقای فقیه، کمال تشکر و قدردانی را داریم.
فراز شمس - مسئول فرهنگی دبیرستان پسرانه
به نام خدا
کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ
🏴🏴🏴
همکار ارجمند
سرکار خانم مهرنوش هرندی
خبر درگذشت پدر گرامی تان باعث تاسف گردید.
ضمن عرض تسلیت ، برای آن مرحوم رحمت و غفران الهی ، و جهت بازماندگان صبر و اجر از درگاه حضرت احدیت خواهانم.
علی فقیه
مدیر عاملبنیادفرهنگیآموزشیامام صادق(ع)
کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ
🏴🏴🏴
همکار ارجمند
سرکار خانم مهرنوش هرندی
خبر درگذشت پدر گرامی تان باعث تاسف گردید.
ضمن عرض تسلیت ، برای آن مرحوم رحمت و غفران الهی ، و جهت بازماندگان صبر و اجر از درگاه حضرت احدیت خواهانم.
علی فقیه
مدیر عاملبنیادفرهنگیآموزشیامام صادق(ع)
☀️ اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
☘ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ
پروردگارا! آنچه که به وسیلۀ پیامبرانت به ما وعده داده ای عطایمان کن! و روز قیامت رسوایمان نساز؛ زیرا تو هرگز از وعده ات تخلّف نمی کنی
—----------------
👈 (قرآن کریم؛ سوره آل عمران، آیه۱۹۴
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
☘ رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ
پروردگارا! آنچه که به وسیلۀ پیامبرانت به ما وعده داده ای عطایمان کن! و روز قیامت رسوایمان نساز؛ زیرا تو هرگز از وعده ات تخلّف نمی کنی
—----------------
👈 (قرآن کریم؛ سوره آل عمران، آیه۱۹۴
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹️به نام خدا🔹️
🌙🌙🌙
🔽🔽🔽
🔹️دعاى روز بیست و هشتم ماه مبارك رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واكْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیكَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین .
خدایا زیاد كن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات وگرامى دار در آن به حاضر كردن ویا داشتن مسائل ونزدیك گردان در آن وسیله ام به سویت از میـان وسیله ها اى آنكه سرگرمش نكند اصرار وسماجت اصرار كنندگان.
❇️❇️❇️
گروه رسانه بنیاد فرهنگی آموزشی امام صادق(ع)
🌙🌙🌙
🔽🔽🔽
🔹️دعاى روز بیست و هشتم ماه مبارك رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واكْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیكَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین .
خدایا زیاد كن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات وگرامى دار در آن به حاضر كردن ویا داشتن مسائل ونزدیك گردان در آن وسیله ام به سویت از میـان وسیله ها اى آنكه سرگرمش نكند اصرار وسماجت اصرار كنندگان.
❇️❇️❇️
گروه رسانه بنیاد فرهنگی آموزشی امام صادق(ع)
▫️ اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
▫️ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
☘️ يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.
-----------------------
👈 (قرآن کریم؛ سوره بقره ، آیه 21)
▫️ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
☘️ يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ای مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانی را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید.
-----------------------
👈 (قرآن کریم؛ سوره بقره ، آیه 21)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹🌹🌹
دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.
خدایا بپوشان در آن با مهر ورحمت وروزى کن مرا در آن توفیق وخوددارى وپاک کن دلم را از تیرگیها وگرفتگى هاى تهمت اى مهربان به بندگان با ایمان خود.
دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.
خدایا بپوشان در آن با مهر ورحمت وروزى کن مرا در آن توفیق وخوددارى وپاک کن دلم را از تیرگیها وگرفتگى هاى تهمت اى مهربان به بندگان با ایمان خود.
مواجهه با بحران سوگ در کودکان:
🖤🍀🖤
سوگ در کودکان با واکنشهای عاطفی، رفتاری و شناختی خاصی همراه است که بسته به سن، شخصیت و شرایط محیطی کودک متفاوت است.
کودکان درک کاملی از مفهوم مرگ ندارند و نحوه پردازش سوگ در آنها با بزرگسالان متفاوت است.
مدرسه در مواجهه با سوگ دانش آموزان وظایف مهمی دارد تا از نظر روانی و عاطفی
به آن ها کمک کند ..
نقش های کلیدی معلمان در حمایت از کودکان سوگ دیده:
_ رفتار عادی اما مهربانانه داشته باشید.
– کودک نباید احساس کند که دیگران به خاطر از دست دادن والدینش با او رفتاری غیرعادی دارند.
_ به احساساتش احترام بگذارید.
– اجازه دهید غم، خشم یا دلتنگی خود را ابراز کند، بدون اینکه او را سرزنش یا بیش از حد دلسوزی کنید.
_ او را به استقلال تشویق کنید.
– به او کمک کنید تا همچنان مسئولیتهای خود را انجام دهد و احساس کند که میتواند بر چالشها غلبه کند.
_ همدلی کنید، نه ترحم .
– به جای جملاتی مثل «چقدر دلم برایت میسوزد»، بگویید: «میدانم که این دوران سخت است، اما من کنار تو هستم.»
_ او را در فعالیتهای جمعی درگیر کنید.
– نگذارید احساس کند که باید متفاوت از دیگران رفتار کند.
_حضور در جمع به او احساس حمایت و تعلق میدهد.
نتیجه:
به جای دلسوزی افراطی، حمایت و همدلی را جایگزین کنید. کودک نیاز دارد که احساس کند دیده، شنیده و درک میشود، اما در عین حال، توانایی عبور از این شرایط را نیز دارد.
ترحم بیش از حد به کودکی که والدینش را از دست داده میتواند آسیبزا باشد و احساس ضعف، ناتوانی و تفاوت با دیگران را در او تقویت کند. به جای ترحم، حمایت واقعی و همدلی بهترین راه برای کمک به چنین کودکی است..
زهره هلاکویی
مدیر مرکز مشاوره بنیاد امام صادق(ع)
🖤🍀🖤
سوگ در کودکان با واکنشهای عاطفی، رفتاری و شناختی خاصی همراه است که بسته به سن، شخصیت و شرایط محیطی کودک متفاوت است.
کودکان درک کاملی از مفهوم مرگ ندارند و نحوه پردازش سوگ در آنها با بزرگسالان متفاوت است.
مدرسه در مواجهه با سوگ دانش آموزان وظایف مهمی دارد تا از نظر روانی و عاطفی
به آن ها کمک کند ..
نقش های کلیدی معلمان در حمایت از کودکان سوگ دیده:
_ رفتار عادی اما مهربانانه داشته باشید.
– کودک نباید احساس کند که دیگران به خاطر از دست دادن والدینش با او رفتاری غیرعادی دارند.
_ به احساساتش احترام بگذارید.
– اجازه دهید غم، خشم یا دلتنگی خود را ابراز کند، بدون اینکه او را سرزنش یا بیش از حد دلسوزی کنید.
_ او را به استقلال تشویق کنید.
– به او کمک کنید تا همچنان مسئولیتهای خود را انجام دهد و احساس کند که میتواند بر چالشها غلبه کند.
_ همدلی کنید، نه ترحم .
– به جای جملاتی مثل «چقدر دلم برایت میسوزد»، بگویید: «میدانم که این دوران سخت است، اما من کنار تو هستم.»
_ او را در فعالیتهای جمعی درگیر کنید.
– نگذارید احساس کند که باید متفاوت از دیگران رفتار کند.
_حضور در جمع به او احساس حمایت و تعلق میدهد.
نتیجه:
به جای دلسوزی افراطی، حمایت و همدلی را جایگزین کنید. کودک نیاز دارد که احساس کند دیده، شنیده و درک میشود، اما در عین حال، توانایی عبور از این شرایط را نیز دارد.
ترحم بیش از حد به کودکی که والدینش را از دست داده میتواند آسیبزا باشد و احساس ضعف، ناتوانی و تفاوت با دیگران را در او تقویت کند. به جای ترحم، حمایت واقعی و همدلی بهترین راه برای کمک به چنین کودکی است..
زهره هلاکویی
مدیر مرکز مشاوره بنیاد امام صادق(ع)
بنیاد فرهنگی، آموزشی امام صادق (ع) pinned «مواجهه با بحران سوگ در کودکان: 🖤🍀🖤 سوگ در کودکان با واکنشهای عاطفی، رفتاری و شناختی خاصی همراه است که بسته به سن، شخصیت و شرایط محیطی کودک متفاوت است. کودکان درک کاملی از مفهوم مرگ ندارند و نحوه پردازش سوگ در آنها با بزرگسالان متفاوت است. مدرسه در مواجهه…»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹️به نام خدا🔹️
🌙🌙🌙
🔽🔽🔽
🔹️حلول فرخنده عید پر برکت و خوش یمن
فطر بر تمامی مسلمین و پایان ماه مهمانی خدا بر تمام روزه داران
تبریک و تهنیت باد
❇️❇️❇️
گروه رسانه بنیاد فرهنگی آموزشی امام صادق(ع)
🌙🌙🌙
🔽🔽🔽
🔹️حلول فرخنده عید پر برکت و خوش یمن
فطر بر تمامی مسلمین و پایان ماه مهمانی خدا بر تمام روزه داران
تبریک و تهنیت باد
❇️❇️❇️
گروه رسانه بنیاد فرهنگی آموزشی امام صادق(ع)
به نام خدا
کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ
🏴🏴🏴
خبر درگذشت فارغالتحصیل اسبق بنیاد امام صادق(ع)، شادروان دکتر امیرحسین جعفری, در آمریکا ، خانواده بزرگ بنیاد را متاثر ساخت.
ضمن عرض تسلیت به خانواده و دوستان آن مرحوم ، برای ایشان رحمت و غفران الهی ،وجهت بازماندگان صبر و اجر از درگاه حضرت احدیت خواهانم.
علی فقیه
مدیر عاملبنیادفرهنگیآموزشیامام صادق(ع)
کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرامِ
🏴🏴🏴
خبر درگذشت فارغالتحصیل اسبق بنیاد امام صادق(ع)، شادروان دکتر امیرحسین جعفری, در آمریکا ، خانواده بزرگ بنیاد را متاثر ساخت.
ضمن عرض تسلیت به خانواده و دوستان آن مرحوم ، برای ایشان رحمت و غفران الهی ،وجهت بازماندگان صبر و اجر از درگاه حضرت احدیت خواهانم.
علی فقیه
مدیر عاملبنیادفرهنگیآموزشیامام صادق(ع)
به یاد دکتر امیرحسین جعفری؛
◾ *سوگنامه ای برای حضرت دوست*
🔺بخش اول
هرچه روزها می گذرد و عددی به سن اضافه می شود، بهتر و دقیق تر می فهمیم که قصه ها را از روی روزهای زندگی نوشتهاند؛ برای همین است که هم شیرینی دارد و هم پر از تلخی است. قصه من و همکلاسی هایم از اول مهر 1380 در کلاس اول 2 دبیرستان امام صادق(ع) شروع شد. روزهایی که قسمت شیرین این قصه است؛ شیرینی از جنس کودکی و بازیگوشی های آن که البته هرچه بزرگتر شدیم، این شیرینی ها جایش را به هزار سختی و در قسمتهایی هزار تلخی داد.
آن روزی که قصه شروع شد، ما کمی کمتر از 35 نفر بودیم و قصه به اینجا که رسیده؛ در روزهایی که تقویم عمرمان هنوز عدد 40 را کامل شده نشان نمی دهد، سه نفرشان را از دست داده ایم. سه یاردبستانی من در این سال ها پر پر شدند و ما رفتن هیچ کدامشان را نمی توانیم باور کنیم. سال های دورتر کرونا "مسعود سجادی" را از ما گرفت؛ سال 1402 "امیرحسین رضایی" از بین مان رفت و حالا قصه رسیده به نوروز 1404.
هوای سال نو را که می دانید، هرچه هم هرکداممان ذهن و روح خسته ای داشته باشیم، نوروز برای زنگار کشیدن روی این خستگی روح همیشه معجزه گر است. با هر غصه ای تلاش می کنیم بخندیم و فراموش کنیم آن چه گوشه های ذهنمان جای گرفته و آراممان نمی گذارد. در یکی از این همین دورهمی های نوروزی بودم که استوری یکی از دوستان همه دنیا را برایم ساکت کرد. عکسی که دیدم؛ خبر تلخی بود از حال دوستی عزیز و البته باور نکردم، سعی کردم انکار کنم که اصلا انگار ندیده ام، هرچه شد دیگر از آن جا به بعد محیط و صدای موزیک بالای آن برایم ساکت شد و صداها را نشنیدم. به جایش در عمق وجودم آوازی می شنیدم از استاد محمدرضا شجریان با شعری از هوشنگ ابتهاج؛ انگار به همان سال های نزدیک به اول قصه رفتم و شدم یکی از آن شنوندگان کنسرت «یه یاد بم» که برای شهری که روی سر مردمش خراب شد می خواند. همان جایی که صدای کمانچه کیهان کلهر و نفس محمدرضا شجریان به یاد یار همنوایشان "ایرج بسطامی" روح انسان را به آتش می کشد. نوای کمانچه تمام می شود و استاد خواندن شعر را از اینجا آغاز می کند: «برسان باده که غم روی نمود ای ساقی»
وقتی آغاز آشنایی با یک نفر به سال 1380 برسد یعنی کمی کمتر از ربع قرن! آری؛ تقریباً ربع قرن است که من و همکلاسی هایم همدیگر را دیده ایم و می شناسیم. تا اینجا اسمش «آشنایی» است ولی وقتی سالهای نشستن در کلاس درس تمام می شود و ادامه پیدا می کند، یک چیز دیگر می شود. از اینجا اسمش «دوستی» و «رفاقت» است. رابطه من، امیرحسین و شش هفت نفر دیگر از یاران دبستانی از این جنس بود و هست. این دوستی ها به دنبال داستانی که هر کدام از ما داریم، کشیده شده و جلو آمده. داستان امیرحسین، داستانی جذاب و دوست داشتنی بود، پسری کوشا، اهل معاشرت، خوش طینت و البته با شیرینی ها و بازیگوشی های خاص خود. به نظرم امیرحسین در آن سالهای نوجوانی یکی از آن هایی بود که به بهترین شکل تعادل خوبی بین زندگی و خوش گذرانی های نوجوانی در یک سو و البته درس خواندن و پیشرفت شخصی از سوی دیگر ایجاد کرده بود. از شاگردان درس خوان کلاس بود و همزمان، همواره همراه در برنامههای گاه و بیگاهی که داشتیم که کم هم نبود.؛ از گل کوچک بازی کردن ها در پارک بگیر تا سینما و گشت و گذار و کوهنوردی، فرد همیشه حاضر بود. این روزها همان روزهایی است که خوابش را زیاد میبینم، چون شیرین بود و به شیرینی گذشته و تصاویرش در ذهنمان ثبت شده. تصویری آشنا، از دوستانی آشنا و مهربان با لبخندی بر لب که حالا از بد روزگار در سن نزدیک به چهل سالگی، یکی از این عکسها از یکی از این دوستان عزیز روزگار دل را باید با جمله ای باورنکردنی بخوانی. این همان لحظه ای است که بند بند دلم پاره شد؛ صدا در گوشم ادامه داد و استاد شجریان به قله غم بار شعر رسید: «این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی»
آن دوره تحصیل سال 1384 به پایان رسید و پس از آن هرکسی با پذیرفته شدن در دانشگاهی به سمتی رفت. امیرحسین با رتبه خوب کنکور راهی دانشگاه صنعتی اصفهان شد. هنوز همه اصفهان بودیم و تا حدی که امکان داشت با فاصله زمانی بیشتر، دیدارها و قرارها ادامه داشت. امیرحسین تمرکز ویژهای بر روی تحصیلات کرده بود و بلافاصله پس از پایان کارشناسی، راهی دانشگاه صنعتی شریف در مقطع کارشناسی ارشد شد. در این سالها کمتر دیدمش ولی در اصفهان هرچه از نزدیکی مادی نیاصرم در خیابان بزرگمهر رد شدم، به یادش لبخند زدم. رفاقت چیزی از این جنس هم میتواند باشد؛ ممکن است مدتی یک نفر را نبینی، ممکن است هیچ انتظاری هم از او نداشته باشه ولی با نشانهای دلت پر میکشد به حال و هوای دوست و البته این نشانهها در ذهن و روحمان فراوان است. ممکن است هیچ نیازی هم به این حضرت دوست نداشته باشی ولی یک گوشه قلبت گرم است به بودنش و حضورش.
◾ *سوگنامه ای برای حضرت دوست*
🔺بخش اول
هرچه روزها می گذرد و عددی به سن اضافه می شود، بهتر و دقیق تر می فهمیم که قصه ها را از روی روزهای زندگی نوشتهاند؛ برای همین است که هم شیرینی دارد و هم پر از تلخی است. قصه من و همکلاسی هایم از اول مهر 1380 در کلاس اول 2 دبیرستان امام صادق(ع) شروع شد. روزهایی که قسمت شیرین این قصه است؛ شیرینی از جنس کودکی و بازیگوشی های آن که البته هرچه بزرگتر شدیم، این شیرینی ها جایش را به هزار سختی و در قسمتهایی هزار تلخی داد.
آن روزی که قصه شروع شد، ما کمی کمتر از 35 نفر بودیم و قصه به اینجا که رسیده؛ در روزهایی که تقویم عمرمان هنوز عدد 40 را کامل شده نشان نمی دهد، سه نفرشان را از دست داده ایم. سه یاردبستانی من در این سال ها پر پر شدند و ما رفتن هیچ کدامشان را نمی توانیم باور کنیم. سال های دورتر کرونا "مسعود سجادی" را از ما گرفت؛ سال 1402 "امیرحسین رضایی" از بین مان رفت و حالا قصه رسیده به نوروز 1404.
هوای سال نو را که می دانید، هرچه هم هرکداممان ذهن و روح خسته ای داشته باشیم، نوروز برای زنگار کشیدن روی این خستگی روح همیشه معجزه گر است. با هر غصه ای تلاش می کنیم بخندیم و فراموش کنیم آن چه گوشه های ذهنمان جای گرفته و آراممان نمی گذارد. در یکی از این همین دورهمی های نوروزی بودم که استوری یکی از دوستان همه دنیا را برایم ساکت کرد. عکسی که دیدم؛ خبر تلخی بود از حال دوستی عزیز و البته باور نکردم، سعی کردم انکار کنم که اصلا انگار ندیده ام، هرچه شد دیگر از آن جا به بعد محیط و صدای موزیک بالای آن برایم ساکت شد و صداها را نشنیدم. به جایش در عمق وجودم آوازی می شنیدم از استاد محمدرضا شجریان با شعری از هوشنگ ابتهاج؛ انگار به همان سال های نزدیک به اول قصه رفتم و شدم یکی از آن شنوندگان کنسرت «یه یاد بم» که برای شهری که روی سر مردمش خراب شد می خواند. همان جایی که صدای کمانچه کیهان کلهر و نفس محمدرضا شجریان به یاد یار همنوایشان "ایرج بسطامی" روح انسان را به آتش می کشد. نوای کمانچه تمام می شود و استاد خواندن شعر را از اینجا آغاز می کند: «برسان باده که غم روی نمود ای ساقی»
وقتی آغاز آشنایی با یک نفر به سال 1380 برسد یعنی کمی کمتر از ربع قرن! آری؛ تقریباً ربع قرن است که من و همکلاسی هایم همدیگر را دیده ایم و می شناسیم. تا اینجا اسمش «آشنایی» است ولی وقتی سالهای نشستن در کلاس درس تمام می شود و ادامه پیدا می کند، یک چیز دیگر می شود. از اینجا اسمش «دوستی» و «رفاقت» است. رابطه من، امیرحسین و شش هفت نفر دیگر از یاران دبستانی از این جنس بود و هست. این دوستی ها به دنبال داستانی که هر کدام از ما داریم، کشیده شده و جلو آمده. داستان امیرحسین، داستانی جذاب و دوست داشتنی بود، پسری کوشا، اهل معاشرت، خوش طینت و البته با شیرینی ها و بازیگوشی های خاص خود. به نظرم امیرحسین در آن سالهای نوجوانی یکی از آن هایی بود که به بهترین شکل تعادل خوبی بین زندگی و خوش گذرانی های نوجوانی در یک سو و البته درس خواندن و پیشرفت شخصی از سوی دیگر ایجاد کرده بود. از شاگردان درس خوان کلاس بود و همزمان، همواره همراه در برنامههای گاه و بیگاهی که داشتیم که کم هم نبود.؛ از گل کوچک بازی کردن ها در پارک بگیر تا سینما و گشت و گذار و کوهنوردی، فرد همیشه حاضر بود. این روزها همان روزهایی است که خوابش را زیاد میبینم، چون شیرین بود و به شیرینی گذشته و تصاویرش در ذهنمان ثبت شده. تصویری آشنا، از دوستانی آشنا و مهربان با لبخندی بر لب که حالا از بد روزگار در سن نزدیک به چهل سالگی، یکی از این عکسها از یکی از این دوستان عزیز روزگار دل را باید با جمله ای باورنکردنی بخوانی. این همان لحظه ای است که بند بند دلم پاره شد؛ صدا در گوشم ادامه داد و استاد شجریان به قله غم بار شعر رسید: «این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی»
آن دوره تحصیل سال 1384 به پایان رسید و پس از آن هرکسی با پذیرفته شدن در دانشگاهی به سمتی رفت. امیرحسین با رتبه خوب کنکور راهی دانشگاه صنعتی اصفهان شد. هنوز همه اصفهان بودیم و تا حدی که امکان داشت با فاصله زمانی بیشتر، دیدارها و قرارها ادامه داشت. امیرحسین تمرکز ویژهای بر روی تحصیلات کرده بود و بلافاصله پس از پایان کارشناسی، راهی دانشگاه صنعتی شریف در مقطع کارشناسی ارشد شد. در این سالها کمتر دیدمش ولی در اصفهان هرچه از نزدیکی مادی نیاصرم در خیابان بزرگمهر رد شدم، به یادش لبخند زدم. رفاقت چیزی از این جنس هم میتواند باشد؛ ممکن است مدتی یک نفر را نبینی، ممکن است هیچ انتظاری هم از او نداشته باشه ولی با نشانهای دلت پر میکشد به حال و هوای دوست و البته این نشانهها در ذهن و روحمان فراوان است. ممکن است هیچ نیازی هم به این حضرت دوست نداشته باشی ولی یک گوشه قلبت گرم است به بودنش و حضورش.